در هفتههای اخیر و به دنبال سخنان علی خامنهای در مورد الزام به رعایت حجاب، و با گذشت یک سال و نیم از آغاز خیزش سراسری «زن، زندگی، آزادی»، موج جدیدی از خشونتهای سازمانیافته، سرکوبهای سامانمند و فشار همهجانبه به منظور تحمیل حجاب اجباری علیه زنان و دختران به راه افتاده است. پس از جانباختن ژینا، آرمیتا، نیکا، سارینا و صدها جاویدنام دیگر راه آزادی، ونهای گشت ارعاب و پاسداران تاریکی، بار دیگر با تمام تجهیزات بازگشتهاند تا به زعم خود از زنان آزادیخواه و مبارز انتقام بگیرند.
دامنهی این سرکوب از حریم خصوصی تا محیط عمومی، معابر و پارکها، مدارس و دانشگاهها، و از دختربچه تا سالمندان را دربرمیگیرد. فیلمبرداری و ابزارهای تشخیص چهره، پروندهسازی، بازداشت، جریمه، توقیف خودروها و پلمپ مغازهها، و عدم ارائهی خدمات عمومی به زنان دارای حجاب اختیاری، بخشی از این اقدامات سرکوبگرانه هستند که جدای از نقض فاحش حقوق بشر، حقوق مدنی و حقوق شهروندی زنان را نیز نشانه رفتهاند. به استناد تصاویر، گزارشهای میدانی و روایت شاهدان، بازداشتها غالبا با ضربوشتم، گیسکشی، توهین و فحاشی و تحقیر، و در مواردی با تعرض جنسی همراه بوده است.
زنستیزی و آپارتاید جنسیتی همواره بخشی از سیاست رژیم حاکم بوده که توام با سایر اشکال ستم و تبعیض، به شکلی سامانمند و سازماندهیشده از سوی نهادهای سرکوب طرحریزی، قانونمند و اجرایی شده است. این روند، برآیند نگرش و نگاه تمامیتخواهانه و برخاسته از استبداد سیاسی و دینی حاکم است که همواره زنان را جنس دوم، و در خدمت و ابزاری برای مردان میداند. در مقابل نیز جنبش زنان در طول بیش از چهار دهه مبارزه برای احقاق حقوق، پا پس نکشیده و در نبرد علیه نابرابری، جهل و خرافه خود را بیشتر و بهتر سازمان داده است. برخوردگاه و نقطه تلاقی این دو نیرو در جنبش «زن، زندگی، آزادی» نمود پیدا کرد که حکومت با هر سه بخش آن سر دشمنی دارد. رژیم چنان با جامعه غریبه و به اندازهای درمانده گشته که حتی مطالبهی حق پوشش اختیاری را هم به بیگانگان نسبت میدهد.
جمهوری اسلامی در هنگامهای تلاش و توان خود را در راستای تحمیل و پیشبرد سیاستهای قرون وسطایی به کار میبندد که کارآمدی و مشروعیتش را از دست داده، و با دهها بحران داخلی و خارجی دست به گریبان است. اکثریت مطلق جامعه در شرایطی فلاکتبار بهسرمیبرند. فروپاشی اقتصادی، فقر، بیکاری، تورم و گرانی عرصه را بر مردم تنگ کرده و تبعات اجتماعی آن در انحا و اشکال مختلفی چون سرقت، زورگیری، ترویج خشونت و گسترش نومیدی جامعه را بهسوی فروپاشی اجتماعی سوق میدهد. از سویی رژیم توانایی مدیریت و تامین نیازهای مردم را ندارد، در دیگرسو، بخشی از منابع و سامان غارتشدهی ایران را هزینهی جنگافروزی و ماجراجویی منطقهای کرده، بخش بزرگی از آن را با فساد میبلعد و باقیماندهی آن را هم صرف سرکوب داخلی میکند. حکومتی که وظیفهی تامین معاش، امنیت و آزادی شهروندانش را برعهده دارد، اکنون به بلای جان شهروندان و به بزرگترین عامل هراس مردمانش تبدیل شده است.
حزب کومهله کردستان ایران این شیوه برخورد با زنان را اهانت به جایگاه و مقام زن، و مغایر با تمام موازین حقوق بشری و ارزشهای انسانی میداند و این رویه آزموده شده و محکوم به شکست را به شدت محکوم میکند. از آحاد مردم ایران، اقشار و اصناف مختلف، احزاب و جریانات سیاسی و جامعهی جهانی میخواهد به این اقدامات بیشرمانه و واپسگرایانه اعتراض نموده و مانع از تداوم و عادیسازی این رفتار غیرانسانی شوند. ما ضمن ابراز نگرانی و هشدار نسبت به تکرارفاجعه یا جنایتی دیگر از مردان و جوانان آزادیخواه و برابریطلب میخواهیم که زنان شجاع را در این نبرد میان نور و تاریکی تنها نگذارند. بار دیگر تاکید میکنیم تنها راه تحقق آرمانهای انقلاب «زن، زندگی، آزادی» و برونرفت از این شرایط بغرنج، گذار از رژیم جمهوری اسلامی است.
حزب کومهله کردستان ایران
دبیرخانهی کمیتهی مرکزی
سوم اردیبهشتماه ۱۴۰۳ خورشیدی
۲۲ آوریل ۲۰۲۴ میلادی