نگاهی بە آمیختگی جنبش ملی کُردها با ایدئولوژیهای سیاسی
(بخش دوم)
اردلان فرجی
در مقاطع مختلفی از تاریخ متاخر و معاصرتر و بسیاری از نقاط جهانایدئولوژی اسلامی بهعنوان نیرویی بسیجکننده در برابر استعمار و سلطه خارجی عمل کرده و توانسته است جنبشهای استقلالطلبانه را به پیروزی نزدیک کند. اسلام (بە دلیل تنوع آیات و احادیث و روایتهای) آموزههای در مورد قیام در برابر و مبارزە در راە عدالت برای ملتهای مستعمره که از استبداد و بهرهکشی رنج میبردند، معنای جدیدی از اتحاد، امید و مقاومت ارائه دادە است. در کشورهای مختلف، رهبران ملی و دینی از مفاهیم قرآنی و اسلامی برای مشروعیتبخشی به مبارزات خود علیه استعمارگران و تأمین حمایت عمومی استفاده کردند. این نقش در جوامعی که هویت ملی بهواسطه تهاجمهای خارجی آسیب دیده بود، بهویژه برجستهتر شد، زیرا اسلام نهتنها چارچوب ایدئولوژیکی برای مقاومت فراهم میکرد، بلکه پلی برای تقویت هویت جمعی و فرهنگی بود.
نمونههای تاریخی متعددی این نقش اسلام را در جنبشهای آزادیبخش نشان میدهند. در الجزایر، جنبش استقلالطلبانه علیه استعمار فرانسه با استفاده از ایدئولوژی اسلامی توانست ملت را در برابر قدرتی اشغالگر متحد کند. در هند، رهبران مسلمان مانند “مولانا محمدعلی جناح” و دیگران از اسلام بهعنوان ابزاری برای مقابله با نفوذ بریتانیا بهره بردند. در سودان نیز جنبش “مهدیه” نهتنها علیه استعمارگران خارجی، بلکه علیه حکومتهای استبدادی داخلی شکل گرفت و توانست مردمی تحت فشار را با انگیزههای دینی سازماندهی کند. یا حتی در دوران صفوییە گرویدن بە شاخەای از اسلام (شیعە دوازدە امامی) مسیری شد در راستای استقلال ایران از نفوذ خلافای اسلامی و امپراتوری عثمانی (مردمانی غیر عرب) نیز بر همین اصل (اسلامیگری) بنیان نهادە شدە. در این مثالها، اسلام همواره بهعنوان نیرویی رهاییبخش و عامل اتحاد در برابر سلطه بیگانگان و حتی کشورگشاییها عمل کرده است.
در مقابل این الگو برای ملت کرد بهگونهای کاملاً متفاوت شکل گرفته است. اگرچە در مقاطع ابتدایی ظهور جنبش آزادیخواهی و حق طلبانە کردهای بیشتر رهبران دینی و شیوخ و ملاها و روحانیون بانفوذ (شیخ سعید پیران، شیخ سعید شمزینان، شیخ محمود حفید _ملک محمود_، ملا مصطفی بارزانی، قازی محمد و …) رهبران جنبش کردستان را نیز در دست داشتند، اما گرایشات اسلامی و ایدئولوژی اسلامی برای کردها دستاوردی جز ستمدیدگی بیشتر برای کردها بە همراە نداشت و در تاریخ مبارزات کردها، اسلام نهتنها نقش حمایتی نداشته، بلکه در بسیاری از مواقع به ابزاری برای سرکوب و تضعیف جنبشهای آزادیخواهانه آنها تبدیل شده است.
یکی از دلایل این تفاوت بنیادین، جایگاه کردها در ساختار قدرت حکومتهای منطقه و شیوه بهرهگیری این حکومتها از اسلام برای تحکیم سلطه خود بوده است. برخلاف ملتهایی که توانستند از مفاهیم اسلامی برای مبارزه با استعمار بهره بگیرند، حکومتهای حاکم بر کردها اغلب از آموزههای اسلامی برای تقویت انسجام داخلی خود و مشروعیتبخشی به سرکوب خواستههای ملی کردها استفاده کردند.
در امپراتوری عثمانی که بسیاری از مناطق کردنشین را در بر میگرفت، خلافت اسلامی بهعنوان ابزاری برای تحمیل وحدت دینی و سیاسی استفاده شد. در این نظام، هرگونه تمایز قومی و هویت مستقل ملی بهعنوان تهدیدی برای وحدت امت اسلامی سرکوب میشد. این سیاست بهویژه در قبال کردها، که هویتی متمایز و زبانی مستقل داشتند، شدت بیشتری یافت. پس از سقوط امپراتوری عثمانی و ظهور حکومتهای مدرن در منطقه، از جمله ترکیه، عراق، و سوریه، اسلام همچنان بهعنوان ابزاری برای سرکوب هویت ملی کردها باقی ماند. عملیاتهای “انفال” صدام و “فتح” اردوغان و انکار هویت کردی کردهای سوریە در نظام بعث افلقی با تکیه بر مفاهیم اسلامی همچون “وحدت امت” یا “اخوت اسلامی” بودە تا هرگونه تلاش کردها برای احیای هویت ملی یا دستیابی به خودمختاری را بیاعتبار کنند و آن را بهعنوان تلاشی جداییطلبانه و مخل وحدت اسلامی معرفی کنند.
همچنین، برخی از جنبشهای اسلامی، که خود را نماینده مقاومت علیه استعمار معرفی میکردند، در مواجهه با خواستههای کردها نهتنها حمایتی نشان ندادند، بلکه در بسیاری موارد بهعنوان ابزار سرکوب عمل کردند. گروههایی پیرو مکتب اخوانالمسلمین در برخی از کشورهای منطقه در طول تاریخ مبارزات مردم کردستان برای حقوق اولیە و انسانی خود به دلیل نزدیکی ایدئولوژیک با حکومتهای مرکزی، از تلاشهای کردها برای دستیابی به حقوق خود حمایت نکردند و حتی در مواردی علیه آنان موضع گرفتند. این واقعیت تاریخی نشان میدهد که در شرایطی که اسلام برای برخی ملتها ابزار رهایی بود، برای کردها اغلب ابزاری برای تضعیف هویت و سرکوب مبارزات آنها بوده است.
تفاوت بنیادین تجربه کردها با سایر ملتهای مسلمان در استفاده از اسلام بهعنوان ایدئولوژی رهاییبخش، ناشی از پیچیدگیهای تاریخی، سیاسی و اجتماعی منطقه است. این تفاوت بهوضوح نشان میدهد که ایدئولوژیها، از جمله اسلام، نهتنها بهعنوان نیرویی مطلقاً مثبت یا منفی عمل نمیکنند، بلکه تأثیر آنها به زمینههای خاص اجتماعی و تاریخی وابسته است. برای کردها، این زمینهها نهتنها مانع بهرهبرداری از اسلام در مسیر رهایی بودهاند، بلکه اغلب این ایدئولوژی بهعنوان ابزاری برای استمرار سلطه و بیعدالتی به کار رفته است.
ایدئولوژی اسلامی دربر و دربرابر کُردهای ایران
در قریب بە ٥٢٥ سال پیش کە صفویها برای رهای از یوغ خلفای اسلامی کە از مکە و بغداد برایشان تعین تکلیف می کردند، با گرویدن بە شاخە کوچکی از دین اسلامی (شیعە دوازدە امامی) مقدمات استقلای سیاسی و جغرافیایی ایران را از دیگر ممالک اسلامی منطقە فراهم کردند. در این راستا لازم آمد کە دین و مذهب مردم ایران تغییر کند و بر این اساس شدیدترین فشارها و شکنجەها علیە مردم روا داشتە شد تا دست از اسلام سنی برداشتە و شیعە شوند، کە عدەای از کردها با این امر همراە شدند و عدە دیگری خیر و شاید یکی از بزرگترین شکافهای بین کردها را سبب گشت. از یک سو سبب پراکندگی بیشتر کردها شد، از دیگر سو وسیلەای شد برای سرکوب مردم بەخاطر عدم پذیرش دین جدید حکومتی و جنگ چالدران نیز شروع مرزکشی دشمنان کردستان بود بر خاک کردستان.
اما در دروان معاصر و در جریان انقلاب ایران (۱۹۷۹ میلادی)، اسلامگرایی به یکی از ایدئولوژیهای مسلط در فضای سیاسی ایران تبدیل شد و این جریان که تحت تأثیر گفتمان انقلاب اسلامی به رهبری خمینی شکل گرفت کەاهدافی همچون برپایی نظامی مبتنی بر آموزههای اسلامی، مقابله با نفوذ غرب، و ایجاد امت اسلامی جامعه ایران داشت. کردها کە خود از مظلومین نظام پادشاهی سرنگون شدە بودند، امید داشتند کە با تعامل و تفاهم با حکومت مرکزی جدید کە ادعای اسلامیگری داشت بتوانند بە استحقاقات ملی خود کە در آن دوران در شکل خودمختاری تعریف و تدوین شدە بود، برسند. شیخ عزالدین حسینی روحانی کرد مبارز سنی سکولار کە رئیس هیت نمایندگی خلق کرد در مذاکرات بین کردها و نمایندەگان خمینی و جمهوری اسلامی بود تلاش داشت کە از راە مصامحە و مدارا راهی برای احقاق حقوق مردم کرد پیدا کند. در دیدار بین خمینی و شیخ عزالدین، کە شیخ عزالدین در مورد حقوق مردم کردستان سخن می گوید، خمینی در جواب می گوید؛ “ما کرد و عرب و بلوچ و فارس و ترک نداریم، همە ما امت اسلامی هستیم!” بەدین معنی کە مردم کرد حقی ندارند و در تاریخ ٢٨ مرداد سال ١٣٥٨ خمینی بە بهانە دروغینی کە گویا چند زن مسلمان از طرف کمونیستها در یکی از مساجد سنندج گروگان گرفتە شدەاند، اعلان جهاد و جنگ با مردم کردستان و داد و نیروهای هوای و زمینی ارتش و سپاە بە کردستان حملە کردند. مردم کردستان کە سازمان یافتەترین بخش جامعە ایران بودند در برابر این سرکوب مسلحانە تصمیم بە مقاومت گرفتە و نیروی پیشمرگ را احیا کردند و اینگونە مبارزات کردها علیە رژیم سرکوبگر اسلامی جدید آغاز شد.
جناحهای اسلامگرای انقلابی، بهویژه در ماهها و سالهای ابتدایی انقلاب، تلاش داشتند با جلب حمایت گروههای ملی و مذهبی، از جمله کُردها، پایگاه اجتماعی خود را گسترش دهند و انسجام ملی را تقویت کنن و در این راستا بە سراغ طرفداران اسلام سیاسی در کردستان رفتە و آنها را مسلح کردند و حتی رژیم جمهوری اسلامی برای مقابلە با نیروهای “پیشمرگ” کە نیروهای کرد مردمی مسلحی بودند کە در برابر سرکوبگریهای مسلحانە جمهوری اسلامی مقاومت مسلحانە انجام می دادند، “پیشمرگان مسلمان” _را کە فرهنگ عامە مردم بە عنوان “جاش” یا مزدور و جیرەخوار نیروی سرکوبگر شناختە می شوند_ را تشکیل داد.
رژیم خمینی با توجه به جمعیت قابلتوجه کُردها و نقش آنان در مناطق استراتژیک ایران چشم طمع بە این ملت داشت. آنها از ابزارهای مختلفی، از جمله شعارهای عدالتخواهانه و دعوت به اتحاد اسلامی، برای جلب حمایت مردم کُرد استفاده میکردند. آنها از با دو رویکرد سعی در ایجاد جاذبە در بین مردم کردستان کردند، رویکرد نرم آنها شامل اعزام روحانیون وابستە به استانهای کردستان، برگزاری جلسات مشترک با رهبران محلی وابستە و مزدور و تأکید بر اشتراکات دینی میان کُردها و سایر مسلمانان ایران و از دیگر سو برای گسیل نیروی نظامی سرکوبگر مسلح بە توپ و تانگ و طیارە برای درهم شکستن مقاومت کردها بود.
با وجود تمام این تلاشها و اتخاذ این رویکردها رابطه میان جنبشهای کُردی و جریانهای اسلامگرا حاکم به دلایل متعدد هرگز گرم و مستحکم نشد. احزاب فعال در جنبش کُردستان، مانند حزب دموکرات کردستان ایران و کومله، اولویت اصلی خود را بر تحقق حقوق ملی، فرهنگی و زبانی کُردها قرار داده بودند.
این اهداف با رویکرد اسلامگرایان که بیشتر بر مسائل مذهبی، تقویت وحدت اسلامی و تأسیس یک نظام متمرکز اسلامی تأکید داشتند، همخوانی نداشت. بهویژه، نگرش سکولار بسیاری از جنبشهای کُردی، که بهدنبال جدایی دین از سیاست بودند، با ایدئولوژی اسلامی که بر ادغام دین و حکومت تأکید داشت، تضاد داشت.
دلیل اصلی و مهم فاصله میان این دو جریان، تفاوت در نگرش به مقوله هویت بود. در حالی که اسلامگرایان بر هویت اسلامی و امت اسلامی به عنوان محور وحدت و همبستگی تأکید میکردند، جنبش کُردستان بر هویت ملی، فرهنگی زبانی و حق تعیین سرنوشت تأکید داشت. این تفاوت بنیادی در اولویتها موجب شد که کُردها حمایت از یک نظام متمرکز اسلامی را در تضاد با اهداف محلی و ملی خود بدانند. افزون بر این، در حالی که اسلامگرایان خواهان همسانسازی فرهنگی و دینی در سراسر کشور بودند، کُردها بر حفظ تنوع فرهنگی و زبانی خود اصرار داشتند. علاوه بر این، تاریخچه تعارضات میان مرکزگرایی حکومتهای پیشین ایران و تمایلات خودمختاریخواهانه کُردها (برای مدیریت سرزمین آبا و اجدادیشان) به ناسازگاری دامن زد. اما از منظر دیگری نیز شکافهای مذهبی میان جمهوری اسلامی کە مذهب شیعە را بە عنوان دین رسمی کشور تحمیل کرد و بسیاری از کُردها کە سنیمذهب بودند و هستند در کاهش امکان اتحاد میان جمهوری اسلامی و کردها نقش داشت. اگرچه جمهوری اسلامی تلاش داشتە این شکافها را با تأکید بر وحدت اسلامی کاهش دهند، اما عدم توجه کافی به مطالبات خاص جوامع سنی، بهویژه در کُردستان، باعث شد این تبلیغات با استقبال محدودی (عدەای کە در ادبیات کُردی بە آنها “جاش” یا مزدور گفتە می شود) روبهرو شوند.
در مجموع، هرچند جمهوری اسلامی توانست بخشهایی از جامعه ایران را به سمت خود جذب کند، اما در ارتباط با جنبش مردم کُردستان، به دلیل تضاد اولویتها و اختلافات عمیق فکری و هویتی، موفقیت چندانی به دست نیاورد. این وضعیت نقش مهمی در شکلگیری تنشهای تاکنونی میان کُردها و حکومت جمهوری اسلامی ایفا کردە است.
سخن کوتاە اینکە بهرغم تلاشهای خصمانە، سرکوبگرانە و همزمان فریبکارانە جمهوری اسلامی برای جلب حمایت مردم کُردستان، این روابط به دلایل ایدئولوژیکی و سیاسی هرگز ایجاد نشد. جنبش کُردستان که جنبشی سکولار است کە ارجعیت و افضلیتی در مورد ادیان و مذاهب ندارد و بر حقوق ملی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، زبانی و مدیریتی کردهای تأکید داشتە و دارد، همکاری با جمهوری اسلامی را خیانت بە مردم کردستان می داند و مردم کردستان کە بیشتر همراە و هم عقیدە با آرمانهای جنبششان هستند، جز عدە معدودی مزدور و همکار جمهوری اسلامی نشدەاند.
تاریخ و سرگذشت مبارزاتی مردم کردستان برای بەدست آوردن حقوق اصلی و اولیەشان نشان می دهد کە گرویدن بە ایدئولوژی اسلامی علی رغم اینکە شاید در جوامع و ملیتهای دیگر نقش مبثت و ایجابی ایفا کردە باشد، در مورد کردها برعکس عمل کردە کە از یک سو ابزاری در دست حکومتهای مرکزی سرکوبگر بودە و از دیگر سو بە عنوان عاملی در عدم دستیابی بە اتحاد کامل میان کردها داشتە است. نکتە قابل ذکر این است کە در عصر جدید مذهب نقش کمرنگتری در تصمیمگیری عمومی داشتە و مردم بیشتر بر اساس منافع و خردشان تصمیم می گیرد و این کاملا با اهداف و آرمانهای جنبش کردستان منطبق و همسو می باشد.
ادامە دارد…